شالوده نظریه «سینما – حقیقت» زیگاورئوف
اصول زیر مستخرج از بیانیه ای است که ورئوف در اواسط دهه 1920 با عنوان«ما: واریانتی از یک بیانیه» از طرف « شورای سه نفره» (هسته اولیه کینوکی ها یا سینما چشمی ها ) صادر کرد:
1- فن آوری فیلم باید در خدمت تقویت بیشتر حس بینایی و درک عمیق تر انسان از واقعیت (جهان عینی) باشد.
2- دوربین فیلمبرداری با تکمیل و توسعه قابلیتهای فنی اش، همچون میکروسکوپ وتلسکوپ و یا هر دستگاه اپتیکی دیگر، آنچنان که در خدمت علوم است باید برای نمایش جلوه های بدیع و تازه از واقعیت، کشف حقایق و پدیده های جدید در سینما بکار گرفته شود.
3- دوربین فیلمبرداری ادامه تکامل توانایی چشم برای جبران کمبود حس بینایی از طریق تکمیل حس طبیعی به کمک فن آوری ماشینی است. آنچنان که چشم با مجهز شده به میکروسکوپ، واقعیت جدیدی را در جهان طبیعی دریافت می کند که ناشی از جمع توان حس بینایی و قابلیتهای یک دستگاه فنی- اپتیکی است (اتحاد طبیعت با ماشین و فن آوری).
4- با استفاده از تکنیک هایی که نظام فنی سینما برای ما فراهم می آورد. تکنیکهایی چون حرکت تند، حرکت آهسته، سوپر ایمپوز، حرکت معکوس و کلیه روشهایی که از تدوین برای تداخل زمان، همزمانی رویدادها و جابجایی در فضا امکانپذیر می شود، دوربین فیلمبرداری چشم و ذهن انسان را قادر می کند که معانی و نظم خود در لایه های پنهان واقعیت را آشکار سازد.
5- دوربین فیلمبرداری به عنوان یک دستاورد فنی- صنعتی، چشم جدیدی است که درک متفاوتی از جهان را به ما ارزانی کرده است، این چشم جدید را “چشم سینمایی” (Kino glaze/ cine eye)” می نامیم.
6- حقیقت سینمایی (cine face) را با چشم سینمایی می توان مشاهده کرد. این حقیقت، در مقایسه با آنچه چشم طبیعی می بیند، حقیقت کاملتری است.
7- چشم سینمایی بهترین ابزار برای نمایش حقایق زندگی در جهان معاصراست.
8- «سینما-چشم» به ضبط واقعیت فیزیکی بسنده نمی کند، بلکه آنرا قطعه قطعه، تجزیه و ترکیب (بازآفرینی) می کند.
9- «سینما-چشم» از هرامکان و یا از هر روشی در مونتاژ سود می جوید: جهان واقعی را می شکافد، از هر زاویه ای به آن می نگرد و زوایا را در نظم زمانی- مکانی جدیدی باهم ترکیب می کند.
مونتاژ در «سینما-چشم»:
الف) برای قطعه قطعه کردن فضا و دادن نظم (ساختار) دوباره به آن است.
ب) برای اتصال زوایای دید متنوع، در یک نظم زمانی- مکانی جدید به پدیده هاست.
ج) ابزار اصلی تحلیل و تجزیه فضا، زمان و حرکت است.
بکارگیری تمام فنون سینمایی وابسته به «ماشین-چشم مکانیکی » از فیلمبرداری تک فریم گرفته تا فیلمبرداری سرعت بالا (برای خلق حرکات آهسته) از معکوس کردن حرکت تا توقف کردن آن، از چاپ کردن چند تصویر روی هم (multi exposure) برای بازنمایی حقایق، همه اینها در «سینما – چشم» مجاز است.
آنهایی که در این نگرش یا ما هم عقیده و به اصول این بیانیه پایبندند «سینما-چشمی»(kinoki)می خوانیم.
برخی از مستندسازان معاصر شکل گرا نیز متاثر از «سینما-چشم» هستند آنها با بکارگیری قابلیتهای فنی انواع رسانه های بصری، همچون عکس، فیلم، ویدئو و فنون تصویرسازی کامپیوتری (CGI) و دیگر امکانات و قابلیتهای فنی سینمای دیجیتال، جنبه هایی از مبانی و اصول نظریه « سینما-چشم» را در آثار خود منعکس می کنند، مستندسازانی چون: گادفری ریجیو با مستند سه بخشی (تریلوژی) «زندگی بدون توازن» ( 82-1978)، کلود نوریدسانی و ماری پرنو با مستند «میکروکاسموس» ( 1996) و گرگوری کولبرت با «خاکستروبرف» (2005)
شاخص ترین اثر کلاسیک دوره سینمای صامت که نظریه «سینما-چشم» در آن عملاً بکار گرفته شده، مستند ” مردی با دوربین فیلمبرداری” (1929) ساخته ورئوف است.